یک عاشقانه آرام
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100227_l12_evin_love_letters.shtml
بچه بودیم من و لادن داشتیم می گشتیم دنبا ل چیزی نمیدانم چه بود؟ توی وسایل مامان بابا یکهو یک نامه پیدا کردیم که دست خط بابا بود. پایینش یکی با یک خودکار قرمز نوشته بود :بازبینی شد حاوی مطالب مشکوک و ایراد دار نیست. امضا هم کرده بود سرهنگی بود سرگردی بود درست یادم نمی آید. مامان و بابا تازه شش ماه بود عروسی کرده بودند که بابا را گرفته بودند. وخوب نامه هم طبعا عاشقانه بود. بابا هم مثل من است روی کاغذ احساساتی می شود. یادم است نامه به آنجایی که رسید که با با نوشته بود راجع به آن شب مهتابی روی آن نیمکت در پارک که شروع کرده بودند را جع به ازدواج حرف زدن من ولادن دیگر نخواستیم بخوانیم.
بچه بودیم من و لادن داشتیم می گشتیم دنبا ل چیزی نمیدانم چه بود؟ توی وسایل مامان بابا یکهو یک نامه پیدا کردیم که دست خط بابا بود. پایینش یکی با یک خودکار قرمز نوشته بود :بازبینی شد حاوی مطالب مشکوک و ایراد دار نیست. امضا هم کرده بود سرهنگی بود سرگردی بود درست یادم نمی آید. مامان و بابا تازه شش ماه بود عروسی کرده بودند که بابا را گرفته بودند. وخوب نامه هم طبعا عاشقانه بود. بابا هم مثل من است روی کاغذ احساساتی می شود. یادم است نامه به آنجایی که رسید که با با نوشته بود راجع به آن شب مهتابی روی آن نیمکت در پارک که شروع کرده بودند را جع به ازدواج حرف زدن من ولادن دیگر نخواستیم بخوانیم.
راستش عاشقانه های آرام پدرومادر آدم زیاد خواندنی نیست. مخصوصا که دیگر چندان جوان هم نباشند و میزان عشق وعاشقیشان هم در حد همه زن وشوهرهای عادی باشد. بگذریم این برنامه بی بی سی (به قول مرحوم پدربزرگم بی بی سکینه) را که دیدم یادم افتاد به آن نامه. و اینکه آن مسول بازبینی هم آدم بد شانسی هست به خدا که باید بنشیند و خط به خط نامه هایی را بازبینی کند که حتی بچه های نویسنده آن نامه ده سال بعد از آزادی پدرشان دوست ندارند بخوانندش چون زیادی خصوصی است